شال آبی سما

ساخت وبلاگ
 

روي تخت با چشم هاي بسته دراز كشيده بود، يك دفعه يه لبخند آروم زد، ازش پرسيدم چيكار ميكني؟

بدون اين كه چشماش رو باز كنه گفت: تو رويام.

بلند خنديدم گفتم: همه چي خوبه؟ خوش ميگذره؟ 

گفت: آره، نميدوني چقدر شال آبي بهش مياد، هميشه وقتي آبي سرش ميكنه بيشتر دوستش دارم

يهو چشماش رو باز كرد و خيره شد به سقف، پرسيدم: چت شد؟

آروم گفت: فقط بدي رويا اينه واقعيت نداره.

+ نوشته شده توسط سقوط ازاد در دوشنبه دهم مهر ۱۳۹۶ و ساعت 13:25 |
مجری و پسرخاله😔...
ما را در سایت مجری و پسرخاله😔 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ronaak777pk بازدید : 41 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 10:36